چهارشنبه

مطالبی درباره بهائیت

« لا يجوز التدريس في کتب غير البيان » « بيان فارسي صفحه ي 130»
« الباب السادس من واحد السادس في حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشي في ذلک الامر » « بيان فارسي صفحه ي 198 »

ص193 بيان فارسي ایشان دستور می دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداندو اجرای این امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابی نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آنها هر غیر بابی را از روی زمین بر دارند و نابود نمایند!!

الباب السادس و العشر من الواحد السابع في ان الله قد فرض علي کل ملک يبعث في دين البيان ان لايجعل احد علي ارضه ممن لم يدن بذلک الدين و کذلک فرض علي الناس کلهم اجمعون » « بيان فارسي صفحه ي 262 » پس شهروندان غیر بابی ،حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!

دارو بطور مطلق ،در ردیف مسکرات و افیون است.خرید و فروش و مصرف آن حرام می باشد! این هم عبارت ایشان در این زمینه: « الباب الثامن من الواحد التاسع في حرمة الترياق والمسکرات و الدواء مطلقاً
« انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون » « بيان عربي صفحه ي42 »

شهروندان غیر معتقد به بیان،حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسی که به شریعت بیان ایمان نیاورده ، مصادره نمایند و استثنای این قانون فقط در جاهائی است که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادره اموال است ! عبارت مرتبط با این مطلب: « ثم الخامس فلتاخذن من لم يدخل في البيان ما ينسب اليهم » « ثم ان آمنو التردون الا في الارض التي انتم عليها لا تقدرون » « بيان عربي صفحه ي 18 »


شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارندو باید تمام این بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور بعد تخریب شود!! ص135 کتاب بيان فارسي








کتاب بدیع اثر میرزا


از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان ،از بهائم و حیوانات شمرده می شوند.لذا شهروندان غیر بهائی ،سهمی از انسانیت نداشته و اصولا انسان نیستند چه رسد به اینکه حقوق شهروندی داشته باشند.این هم شاهد: میرزا در کتاب بدیع صفحه 213 نوشته است: «نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی الله محشور و مذکور»!!


حضرت بهاءالله در کتاب بدیع ، صفحه ی 140 می نویسد : «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید ، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»!!



من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم. یعنی حتی به برادر و خواهر خود(ازل و عزیه)هم که مخالف او بودند رحم نمی کند و آنها را با این عبارت زنا زاده می نامد! همچنین شهروندانی هم که بغض جناب بها را در دل داشته باشند باید بدانند که حرام زاده اند و باید بروند حال خود را از مادر خود بپرسندچنانکه در صفحه 79 کتاب گنج شایگان و مائده آسمانی صفحه 355 باب یازدهم تصریح شده است که: قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء)فقد دخل الشیطان علی فراش امه بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است!
از نظرجناب بهاءالله کسانی که امر بهائی را نپذیرند و انکار نمایند زنا زاده اند.ایشان در مورد منکرین خویش چنین فرموده اند:
جالب است بدانید که بهاییان برای شما که غیربهایی هستید هیچ حقوق شهروندی قائل نیستند.از نظر جناب باب،جایز نیست هیچ کتابی جز "بیان "تدریس شود لذا همه مدارس ، دانشگاهها،مراکز پژوهشی و آموزشگاهها یا باید تعطیل شوند ویا فقط به آموزش کتاب بیان میرزا علی محمد شیرازی بپردازند! این هم عبارت بیان: « لا يجوز التدريس في کتب غير البيان » « بيان فارسي صفحه ي 130» پس تکلیف حق آموختن شهروندان (که یکی از حقوق آنهاست)معلوم شد چیست:فقط شهروندان مجازند بیان بخوانند و به بچه های خود هم بیان بیاموزند و مدار آموزش نباید جز کتاب بیان باشد!
جناب باب نوع خط و نحوه کتابت شهروندان را هم تعیین فرموده اند و دستور داده اند که باید مدار کتابت ،خط شکسته باشد و به کودکان خود خط شکسته را بیاموزید.این هم عبارت آن: « و لتعلمن خط الشکسته !! » « بيان عربي صفحه ي 26 » (از عبارت "شکسته"در متن عربی باب تعجب نکنید !عبارات عربی جناب باب همینطور هاست)
شهروندان مطابق آئین باب ،اجازه نگهداری بیش از نوزده جلد کتاب را ندارند. اگر هم از این امر تخطی نمایند باید نوزده مثقال طلا جریمه بپردازند! لذا کتابخانه ها و مراکز اسناد و آثار هم تعطیل! این هم عبارت مورد نظر: « نهي عنکم في البيان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فليلزمنکم تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً في کتاب الله لعلکم تتقون »
دستور است که همه شهروندان در صورت توان کتاب های جناب باب را بخرند و مالک شوند و نگهدارند! عبارت: « ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا » !! « بيان عربي صفحه ي 42 » (اگر از عبارت "چاپا" در عبارت عربی باب تعجب کرده اید بدانید ما اضافه نکردیم و مال خود اوست!)
خلاصه شهروندان موظفند نه تنها کتابی جز بیان (یا آنچه در بابیت نگاشته شده )را نخوانند بلکه دستور دارندهمه کتاب های علمی جهان (بجز بیان و آثار بابی) را از روی زمین محو نمایند!! « الباب السادس من واحد السادس في حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشي في ذلک الامر » « بيان فارسي صفحه ي 198 » این مستندات که از معتبر ترین سند بابی (یعنی کتاب بیان) نقل گردید تکلیف حقوق شهروندان در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت را مشخص نمود. حال به سایر حقوق شهروندی در آئین باب می پردازیم :
از نظر جناب باب ، هیچکس جز بابیان حق زیستن روی زمین را ندارند و دگر اندیشان باید قتل عام شوند!! در پنج قطعه زمین نباید غیر مومنین به بیان زندگی و سکونت کنند! ص193 بيان فارسي ایشان دستور می دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداندو اجرای این امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابی نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آنها هر غیر بابی را از روی زمین بر دارند و نابود نمایند!! این هم عبارت او: « الباب السادس و العشر من الواحد السابع في ان الله قد فرض علي کل ملک يبعث في دين البيان ان لايجعل احد علي ارضه ممن لم يدن بذلک الدين و کذلک فرض علي الناس کلهم اجمعون » « بيان فارسي صفحه ي 262 » پس شهروندان غیر بابی ،حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!
جناب ایشان می فرمایند: دارو بطور مطلق ،در ردیف مسکرات و افیون است.خرید و فروش و مصرف آن حرام می باشد! این هم عبارت ایشان در این زمینه: « الباب الثامن من الواحد التاسع في حرمة الترياق والمسکرات و الدواء مطلقاً ملخص اين باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »« و نهي شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده » و اين حکم را در بيان عربي به اين صورت آورده : « انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون » « بيان عربي صفحه ي42 » بنابر این شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالک آن شوندومصرف نمایندواگر بر اثر این کار تلف شدند از نظر شارع بیان،ملالی نیست!

نظر جناب باب ،شهروندان بابی حق ندارند با غیر دین خود ازدواج نمایند. ضمنا حتما باید سعی نمایند بچه دار شوند و اگر آشکارشد که یکی از آندو مانعی دارد که نمی تواند بچه دار شود با اجازه دیگری مجاز است کاری کند تا از او فرزندی حاصل شود! عبارت او چنین است: الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن » « في ان فرض لکل احد » « ان يتاهل ليبقي عنها من نفس يوحد الله ربها ولابد » « ان يجتهد في ذلک و ان يظهر من احد هما ما يمنعهما عن » « ذلک حل علي کل واحد باذن دونه لان يظهر عند الثمرة » « و لا يجوز الاقتران لمن لايدخل في الدين » « بيان فارسي صفحه ي 298 »
شهروندان غیر معتقد به بیان،حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسی که به شریعت بیان ایمان نیاورده ، مصادره نمایند و استثنای این قانون فقط در جاهائی است که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادره اموال است ! عبارت مرتبط با این مطلب: « ثم الخامس فلتاخذن من لم يدخل في البيان ما ينسب اليهم » « ثم ان آمنو التردون الا في الارض التي انتم عليها لا تقدرون » « بيان عربي صفحه ي 18 » اگر هم جنگی بین مومنین به بیان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال بدست آمده از طرف مقابل و غنائم جنگی متعلق به شخص باب می باشد: بیان فارسی ص159
شهروندان نباید به خرید و فروش تنباکو و امثال آن بپردازند.همچنین نباید با اهالی خراسان تجارت و معامله نمایند!ویا هر چیزی که از سوی خراسان حمل می شود! متن عبارت او: « و نهي شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که از سمت خراسان حمل ميشود. » « بيان فارسي صفحه ي 322 » ضمنا شهروندان جق ندارند عناصر اربعه(آب و خاک و آتش و هوا) را خرید و فروش نمایند که اگر اقدام به خرید و فروش آنها نمایند،کارحرامی را مرتکب شده اند! « ثم الحادي من بعد العشر لا تبيعون عناصر الرباع و لا تشترون » « بيان عربي صفحه ي 43 »
اگه نظر شما اینه با کلمات بازی کنید خوب باشه سوره دهر :هل اتی علی الانسان حین من الدهر ... کلمه انسان را آورده !ولی خوبه که مفاهیم را در نظر بگیریم و روح کلی قرآن که برای هدایت انسان و ارائه یک برنامه مفید برای زندگی درست و سعادتمند در دنیا وآخرت میباشد و در این برنامه هرچیزی متناسب با جایگاه خود مورد توجه قرار گرفته . چه دنیا و چه آخرت .چه مرد و چه زن و حتی کودکان . کار کردن خوردن آشامیدن و ازدواج و...
شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارندو باید تمام این بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور بعد تخریب شود!! ص135 کتاب بيان فارسي ************** افتضاح آئین باب در اعطای حقوق شهروندی به حدی واضح و آشکار است که عبدالبها هم به آن اذعان نموده و زشتی آن را تایید کرده است! به عبارت او توجه فرمائید: کتاب مکاتيب- جلد2 صفحه266: " در يوم ظهور حضرت اعلي ( ميرزاعلي محمد) منطوق بيان( عبارت بود از: ) ضرب اعناق( گردن زدن غير بابيها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها) و اوراق و هدم بقاء و قتل عام الا من امن و صدق ( غير بابيان) بود" !!
از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائیان انسان محسوب می گردند و غیر بهائیان ،از بهائم و حیوانات شمرده می شوند.لذا شهروندان غیر بهائی ،سهمی از انسانیت نداشته و اصولا انسان نیستند چه رسد به اینکه حقوق شهروندی داشته باشند.این هم شاهد: میرزا در کتاب بدیع صفحه 213 نوشته است: «نفوسی که از امر بدیع معرضند از رداء اسمیه و صفتیه محروم و کل از بهائم بین یدی الله محشور و مذکور»!!
بنا بر نصوص بهائی هرکس غیر بهائیان را انسان بنامدیا برای آنها رتبه ای قائل شود، از همه فیوضات و مراحم خداوندی محروم خواهد بود! حضرت بهاءالله در کتاب بدیع ، صفحه ی 140 می نویسد : «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید ، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید»!! ملاحظه می فرمایید که جناب بهاءالله نه تنها غیر بهائیان را از دایره انسانیت خارج می داند ، بلکه به فتوای ایشان هرکس که آنها را آدم بداند ، او نیز از جمیع فیوضات رحمانی محروم است.حق شهروندی پیشکش!
با عرض پوزش فراوان از خوانندگان)از نظرجناب بهاءالله کسانی که امر بهائی را نپذیرند و انکار نمایند زنا زاده اند.ایشان در مورد منکرین خویش چنین فرموده اند: من ینکر هذا الفضل الظاهر المتعالی المنیر ینبغی له بان یسئل عن امه حاله فسوف یرجع الی اسفل الجحیم. یعنی حتی به برادر و خواهر خود(ازل و عزیه)هم که مخالف او بودند رحم نمی کند و آنها را با این عبارت زنا زاده می نامد! همچنین شهروندانی هم که بغض جناب بها را در دل داشته باشند باید بدانند که حرام زاده اند و باید بروند حال خود را از مادر خود بپرسندچنانکه در صفحه 79 کتاب گنج شایگان و مائده آسمانی صفحه 355 باب یازدهم تصریح شده است که: قل من کان فی قلبه بغض هذا الغلام (بهاء)فقد دخل الشیطان علی فراش امه بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاءالله) را داشته باشد قطعا شیطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است!
جناب عبدالبها در باره سیاهان آفریقائی و فرقشان با سیاهان امریکائی می گوید: "مثلاً چه فرق است میان سیاهان افریک (آفریقا)و سیاهان امریک ، اینها خلق الله البقر علی صورة البشرند ‏آنان متمدن و با هوش و فرهنگ ..."!! ‏ ‏(خطابات بزرگ ، ص 119) لذا از نظر ایشان سیاهان آفریقائی گاو هستند(حتی نمی گوید "مثل" گاو هستند بلکه می گوید خود گاو هستند)!

از نظر جناب بها ،شهروندان دگر اندیش (غیربهائی) که تصدیق بهائیت را نکرده اند جاهل و نادان هستند! او در اقتدارات ص 111 می فرماید: گر مرد دانشمندی در تصدیق امر توقف کند جاهل محسوب می شود!
نظر شارع بهائی،بین زن شهری و زن روستائی ،فرق وجود دارد.مهریه زن شهری طلاست و مهریه زن روستائی نقره و نباید اعتراضی هم داشته باشد! وطبیعتا مرد شهری و روستائی از نظر اقتصادی از هم متمایز می گردندچون یکی موظف به پرداخت طلا و دیگری موظف به پرداخت نقره است!

زن بهائی از خانه والبسه شوهرش ارث نمی برد! دختر بهائی از خانه پدری و البسه او ارث نمی برد! پسران متوفی بطور یکسان از پدر و مادر ارث نمی برند و ارث پسر بزرگتر از دیگر برادران و خواهران بیشتر است و در مجموع هم پسران از دختران بیشتر ارث می برند! زن بهائی از حج رفتن محروم است! زن بهائی هرگز نمی تواند به عضویت نهاد رهبری بهائیت یعنی بیت العدل در آید! شهروندان مرد نسبت به شهروندان زن، اقدم و اقوی هستند چنانکه در حیوانات هم اینگونه است! عبارت در کتاب گلزار تعالیم بهائی صفحه 288،اینگونه است: "سؤال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الهیّه رجال بوده اند . فرمودند: " هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود "!!
هیچ شهروند بهائی حق ندارد علیه تشکیلات بهائی (از محافل محلی و ملی و ایادیان و مشاورین ویاران و لجنات و ..گرفته تا برسد به بیت العدل) سخنی بگوید که در این صورت با مجازات بسیار سنگین "طرد" روبرو می شود.


چنانچه شهروند بهائی بدون اجازه تشکیلات به اسرائیل مسافرت کند و یا حتی بدون هماهنگی هواپیمایش از روی آسمان اسرائیل عبور کند به مجازات سنگین "طرد "از سوی رهبری بهائیت مبتلا می شود! افراد متعددی بودند که بدون اجازه شوقی به جاهائی سفر کرده بودند که با خشم او روبرو شده و از سوی او" طرد" شدند! فحاشی شوقی افندی و طرد کسی که بدون اطلاع او به اسرائیل مسافرت کرده است: در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچی فرمودند بنویس: این شخص بداخلاق و پست ‏فطرت اخیرا مخالف دستور این عبد مسافرت به فلسطین نموده و وارد ارض اقدس گشته، ‏تلغرافی راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گردید به والدش صریحا اظهار و ‏انذار نمایند مخابره با او به هیچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتایجش وخیم است! ‏‏(شوقی افندی ، توقیعات مبارکه، (102- 109) ص 41) ‏ این هم اسامی برخی از افراد دیگری که توسط جناب شوقی طرد روحانی شده اند: 1- روحی افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر دوم به آمریکا در سال 1935 بدون تایید شوقی افندی 2- زهرا خانم نواده دختری جناب عبدالبهاء همسر ورحی افنان بدلیل ازدواج بدون کسب موافقت شوقی افندی 3- ثریا خانم نواده جناب عبدالبهاء همسر فیضی افنان خواهر روحی افنان به دلیل ازدواج با یک ناقض عهد 4- فواد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دلیل سفر به انگلستان 5- فیضی افنان نواده جناب بهاءالله
طبق متون اصلی بهائی،هیچ شهروندی حق دخالت در سیاست ،مخالفت با حاکمیت، اعتراض به ظالمان،شرکت در احزاب سیاسی، حضور در انتخابات و خلاصه فعالیت سیاسی در کشور ها را ندارد! اعتراض به حاکمان و زمامداران هم جائز نیست: جناب میرزا در اقدس ،هرگونه اعتراضی رابر حاکمان و زمامداران جائز ندانسته و اکیدا دستور می دهد امور آنها را به خودشان واگذاریدو به آنها اعتراض ننمائید و به جای آن به قلوب توجه نمائید.عبارت او چنین است: لیس لاحد ان یعترض علی الذین یحکمون علی العباد! در نقطه مقابل به اسم رافت دستور همنشینی با خائنان و اهرمنان داده شده است
دستور همنشینی شهروندان با خائنان و گرگان خونخوار و اهرمنان! "...اهرمن را ملائکه شمارید. ‏جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبت رفتار کنید ‏ و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مشک معطر به مشام رسانید. ‏ خائنان را ملجآ و پناه گردید ...‏(ص 160 ج سوم مکاتیب)‏

آزادی های شخصی شهروندان حق تراشیدن سر یا بلند کردن مو (بیشتر از حد گوش)را ندارند! شهروندان مطابق دستورات کتاب اقدس،نباید سر خود را بتراشند و موهای خود را بیشتر از دوسه سانتیمتر(تا حد گوش) بلند کنند! شهروندان حق ملاقات و دیدار مشرکین و منافقین را ندارند! از نظر رهبران بهائی، ملاقات دگر اندیشان حرام است: "إعلم بأن الله حرّم على احباء الله لقاء المشرکین و المنافقین، بدان که خدا بر احبایش دیدار با مشرکین و منافقین را حرام کرده است" (مائده آسمانی، ج4، ص 280) جالب است دانسته شود که از نظر بهائیت ،شیعیان هم جزو مشرکین محسوب می شوندو طبیعتا لقای این مشرکین هم حرام است چنانکه درص 140 مائده ج 4 و نیز رحیق مختوم ص 595 آمده است: «لعمرالله (به خدا سوگند)حزب شیعه از مشرکین از قلم اعلی در صحیفه حمرا مذکور و مسطور»! یعنی سوگند هم یاد می کند که شیعیان مشرک هستند و تاکید می نماید که این موضوع در" صحیفه سرخ"(؟!) هم ذکر شده است!

شهروندان حق معاشرت و موانست با معرضین را ندارند! سران بهائی صراحتا دستور داده اند که با معرضان از بهائیت ،نشست و برخاست و همنشینی و انس پیدا کردن،حرام است زیرا ممکن است این دیدارها بهائیان را نسبت به بهائیت دلسرد نمایدو این دستور از آسمان صادر شده است!: «باید از معرضین در کل شئون اعراض نماییم و در آنی مؤانست و مجالست را جایز ندانیم که قسم به خداکه انفس خبیثه انفس طیبه را می گدازد چنان که نارحطب یابسه را و حر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج 8، مطلب 53) همچنین : «با نفوس معرض که اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه، هذا حکم قد نزل من سماء‌ آمر قدیم» (بهاء الله، مائده آسمانی، ج 8، ص 74 چاپ جدید، باب معاشرت با معرضین جایز نه!) تصور بفرمائید اگر این معرض از بهائیت، پدر یا همسر یا فرزند یک بهائی باشد ،معاشرت و موانست با او برای شهروند بهائی حرام است تا جائی که حتی سلام و کلام با او هم جایز نیست! اصولا طرد روحانی توسط ولی امرالله و محرومیت معاشرت دیگران حتی همسر و فرزند فرد مطرود با مفاد اعلامیه مذکور به ویژه ماده 18 آن تعارض دارد.
محدودیت زمانی شهروندان درنگاهداری وسائل خانه ! جناب بها در کتاب اقدس:بر شما نوشته (یعنی واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضای نوزده سال تجدید نمائید!(یعنی نگهداری بیش از نوزدهسال وسائل،گناه است!) لزوم کناره گیری شهروندان از عالمان دین جناب بها در ایقان ،علما رابزرگ‌ترین مانع و سدّ هدایت مردم شمرده و همه‌ی ایشان را جاه طلب و دین فروش گفته و ازمردم خواسته است اصلاً دنبال عالمان نروند و از آنان احتراز جویند واگر می‌خواهند به حقیقت وحقّانیّت باب برسند باید گوش به حرف احدی از علما ندهند و به آن‌ها متمسّک نشوند که اگر چنین کنند از درک حقیقت و وصول به سرچشمه حیات و معرفت محجوب و محروم گردند. پنجم : حق داد رسی شهروندان بهائی حق ندارند به دادگاههای کشورها مراجعه نمایند و باید در داخل نظام بهائیت داد رسی شوند.ملاک و میزان هم در حل دعاوی ،کتاب اقدس و متون دیگر


ادامه دارد ......

هیچ نظری موجود نیست: